اشکها و سیگارها

My pain is my sanctuary

اشکها و سیگارها

My pain is my sanctuary

 

دیگر مهم نیست دنیا به کامم باشد یا نه! 

زین پس  

خودم برای خودم روزگاری را می پزم  

که با کامم سازگار باشد... 

 

---------------------------------------------------- 

پ.ن: ششهایم را به سلامتی این خود اکتفایی پر از دود می کنم!‌

 

ازین همه ناکامی های پی در پی خسته شدم.. 

کی می تونم یه زمانی به خودم افتخار کنم؟ 

همیشه اون بهترینه.. 

و من در حاشیه. 

دنیا رو بد ساخته اند!
از اساس. 

------------------------------------------- 

پ.ن: اینجا تنها بلاگیه که هرچی بخوام آزادانه می نویسم.اینجا کسی منو نمیشناسه.

 

تمام روز را زل زده ام 

به قابی که در آن مردی بروی هواپیمای رنگارنگش 

بر بالای دشتی رنگارنگ 

و در یک غروب رنگارنگ 

پرواز می کند. 

یک عمر هم اگر زل بزنم 

و آرزو کنم 

هیچگاه حتی برای یک ثانیه آنقدر آزاد نخواهم بود.  

-------------------------------------------------------- 

پ.ن: دوباره دلم برای باغچه می سوزد..

 

لبخند نیویورکی ات را دوباره نثارم کن 

تا برایت "unforgiven" بخوانم... 

کنارم بخواب  

و به من بگو با تو چه کرده اند. 

شبها ماهیت خود را از دست داده اند. 

روزها عشق را می پرانند. 

لعنت به این اختلاف ساعت 

که نمی گذارد کنار هم بخوابیم 

و برایت "unforgiven" بخوانم.  

 

-------------------------------------------------- 

پ.ن: با اینکه هستی اما دوری.دلیلش را هم از من نپرس.

 

تمام سیگارهایم هدفمند 

و 

به یاد تو 

خاکستر میشوند. 

اینجا آغازی خواهد بود برای حسرت عمیق دلم 

که از تو می گوید 

و سیگارهایی که دختری به یاد تو می سوزاند.